
آن درختان که اُرفی آفرید ز تنبور
Orpheus with his lute made trees
آن درختان که اُرفی آفرید ز تنبور
وان چکادان به فراویز برف و نور
جمله گشتهاند فقیر به نیازش
عامه دارد سر به زیر ز آوازش.
وز صدایی که از چنگ او بلند
گلها و گیاهان همیشه بهارانند
چو هور و باران، بهاری بیپایانند.
چون تو نوایش نیوشیدی
در ژرفای دریا به گوش بودی
دو زانو زمین زدی پس خسپیدی
خوشخنیاست که زان، هوش و حزن جان
چو پلک خفته، یا هنگامهٔ سماع، کشته
نظرات